سه مرحله ای که در هر ایده پردازی باید طی شوند
خیلی وقتها، ایدههایی به ذهنمان خطور میکنند: راهکارهایی برای مشکلات غیر قابل حل بشری، روشهایی برای یک شبه پولدار شدن، اختراع ریموت کنترل برای یخچال و خلاصه ایدههایی که احساس خود ادیسون پنداری را در ما حسابی تقویت میکنند. اما ایدهی ناب و درست و حسابی، حاصل یک لحظه الهام است؛ یعنی برای رسیدن به آن باید ذهنمان را از روزمرگیهایی که بیهوده، فکر را اشغال میکنند، پاک کنیم.
البته دورهی ایده پردازی به سبک سنتی و خستهکننده، مدتهاست تمام شده و حالا زمانهای است که باید از تکنیکهای ابتکاری و لذتبخش استفاده کنیم. هرچه فرآیند تفکر خلاقانهتر باشد، ایدهی حاصل از آن جالبتر و بهتر خواهد بود. در این مقاله میخواهیم در ابتدا با مراحل ایده پردازیِ مؤثر، آشنا شویم و سپس ۱۵ تکنیکی را که قبلا امتحانشان را برای ایده پردازی پس دادهاند، بگوییم.
مرحله یک خلق
ایده پردازی برای حل مشکل یا تأمین یکی از ملزومات کاری، میتواند برای بسیاری از کسبوکارها نقطهی شروع مناسبی باشد. معمولا شرکتها درد را به خوبی شناسایی میکنند. اما مهمتر از تشخیصِ مشکل، فراهم آوردن بسترِ ایده پردازی برای درمانِ درد است. ایدهها فقط چارهی مشکلات نیستند و به غیر از درمانگری، در دو حوزهی دیگر هم کاربرد دارند: شایستگی محوری و نیازسنجیِ مشتریان.
در حوزهی شایستگی محوری، میتوان از ایده پردازی به منظور افزایش توانمندیهای شرکت استفاده کرد. در این نوع ایده پردازی، سازمان به دنبال خلق خدمات و محصولات تازه یا بازارهای جدید برای خدمات و محصولات موجود است.
در بحث نیازسنجیِ مشتریان نیز ایده پردازی کمک میکند تا از فواید تحقیقات متداول در بازاریابی (مانند گروههای کانونی و نظرسنجیها) بیشتر بهرهمند شویم و از اشتراکگذاری ایدهها به عنوان فرصتی برای انجام چنین بررسیهای سودمندی استفاده کنیم.
مرحله دوم انتخاب
انتخاب بهترین ایدهها خیلی زودتر از شروع فرآیند ایده پردازی آغاز میشود. در اینجا تعیین معیارهایی که ایدهها بر اساس آنها سنجیده میشوند، کسانی که مسئول ارزیابی آنها هستند و اینکه ایدههای اصلی برای ارزیابی بیشتر و به اجرا در آمدن چطور به تیمهای داخلی ارائه میشوند، اهمیت پیدا میکند. فرآیند انتخابِ خوب را معمولا با استفاده از برچسب و تگ برای تبدیل ایدهها به دستهبندیهای معنادار شروع میکنیم. برای این منظور، میتوانیم محصولات را دستهبندی کنیم: موبایل، لپتاپ، تبلت (برچسب)؛ در گام بعدی جزئیات بیشتری را در نظر میگیریم و ویژگیها یا خصوصیات محصول را به آن «تگ» میکنیم: مثلا سبُک، باطری با طول عمر بالا، قابل حمل… یا به سراغ خصوصیتهایی مانند سیستم عامل، صفحه نمایش و… میرویم. در مرحلهی بعدی، با استفاده از این برچسبها و تگها، ایدهها را اولویتبندی میکنیم. دستهبندیها و تگزنیها باید طوری باشد که مانند فیلتر عمل کند و تنها بهترین ایدهها را تا مرحلهی اجرا بدرقه کند.
مرحله سوم
موفقیت در فرآیند پیادهسازی، بستگی به توانایی سازمان برای انتخاب برترین ایدهها و عمل کردن براساس آنها دارد. به علاوه، سازمان باید جریان کاری منظمی داشته باشد، به طوری که کارکنان سازمان، به خوبی از نقش خود در مراحلِ مختلف فرآیند ایده پردازی آگاهی داشته باشند. اگر سازمانی بخواهد ایده پردازی را شروع کند، طراحی فرآیند مناسبی برای ایده پردازی (یعنی مشخص کردن دقیقِ نقشها و مسئولیتها) اهمیت زیادی خواهد داشت. افرادی که برای نقشهای مختلف، انتخاب میشوند باید آمادگی پذیرش ایدههای جدید را داشته باشند؛ ایدههایی که لزوما در داخل سازمان خلق نشدهاند. حتی ممکن است بتوان به این افراد براساس عملکردشان در پیادهسازی رویکردهای جدید، پاداش هم داد.
منبع: چطور