برای ایجاد انگیزه در دانش آموزان چند سوال مطرح می کنیم: سلامت چیست؟ چرا پیشگیری بهتر از درمان است؟ چگونه می توان از بیماریها پیشگیری نمود؟ یقین داشته باشید که چند تن از دانش آموزان از واکسن نام می برند. زمینه برای مطرح کردن درس فراهم می شود و شما می توانید با بیان نمودن داستان واکسن و تلاشهای ادوارد جنر مفهوم واکسن را بازگو کنید.
جنر واکسن خود را در پی کار طولانی و طاقت فرسا در آزمایشگاه کشف نکرد. در 19 سالگی شیردوشی به او گفته بود که هرگز به آبله مبتلا نخواهد شد، چون قبلاً به آبله گاوی مبتلا شده بود. بعدها وقتی جنر پزشک شد و به بی فایده بودن تلاشها یش برای درمان این بیماری پی برد، جمله آن شیردوش را به خاطر آورد. تحقیق کرد و دریافت شیردوشان تقریباً هرگز، حتی وقتی از مبتلا یان به آبله پرستاری کنند، دچار آبله نمی شوند. به نظرش رسید که آبله گاوی را به افراد تلقیح کند، تا آنها را از ابتلا به بیماری مرگبارتر آبله مصون سازد. این بخت یاری حقیقی بود. بدون این که زحمتی بکشد، دریافت که آبله گاوی باعث ایمنی در برابر آبله می شود. قوه تشخیص او به اندازه ای بود که توانست به ارزش این حقیقت پی ببرد و از آن استفاده کند.
در 21 سالگی به لندن رفت تا زیر نظر پزشک مشهوری به نام "جان هانتر" به تحصیل ادامه دهد. دوسال در منزل هانتر سکونت داشت. در سال 1771 "سرجوزف بنکس" او را استخدام کرد تا نمونه های جانوری را که در سفر اول کاپیتان کوک جمع آوری کرده بود، برایش آماده و مرتب کند. در دومین سفر اکتشافی کوک، به او پیشنهاد شد که به عنوان طبیعیدان با آنها همسفر شود، اما جنر برای آنکه طبابت خود را در برکلی، و بعدها در "چلتنهم" ادامه دهد، این پیشنهاد را رد کرد. او به پرنده شناسی، زمین شناسی، موسیقی و سرودن شعر علاقه داشت، ولی در سال 1792 تصمیم گرفت علاقه خود را منحصراً به پزشکی معطوف کند و بدین ترتیب، دکترای پزشکی خود را از "سن اندروز" گرفت.
قاعدتاً در همین زمان بود که خیال ایمن سازی در ذهنش نشو و نما یافت. وقتی درلندن بود رابطه بین آبله گاوی و آبله را برای هانتر مطرح کرد، اما هانتر علاقه ای به آن نشان نداده بود. در سال 1775 جنر در زمینه عقاید روستاییان گلاسترشر در باره آبله به تحقیق پرداخت. تا سال 1780 دریافت که دو نوع آبله گاوی وجود دارد، و فقط یکی از آنها از آبله پیشگیری می کند. همچنین تعیین کرد که نوع موثر آبله گاوی تنها وقتی اثر محافظتی دارد که در مرحله خاصی از بیماری منتقل شود.
چون موارد آبله گاوی در منطقه سکونتش اندک بود، فرصت چندانی برای آزمودن نظریه هایش نداشت. مقداری از مایع درون تاولهای ( یا" آبله" ) دست شیردوشی را که به آبله گاوی مبتلا بود بیرون کشید و آن را به لندن برد تا به پزشکان آنجا نشان دهد. اما آنان باز هم به اهمیت نظریاتش پی نبردند. با این حال، در ماه مه سال 1796 پسر هشت ساله ای را به نام "جیمزفیپس" با مایعی که از تاولهای آبله گاوی دست شیردوش خارج کرده بود، مایه کوبی کرد. دو ماه بعد، با دقت ، مایع آبله را به پسرک تلقیح کرد و همان طور که پیش بینی کرده بود، پسرک دچار آبله نشد.
پ.ن: حرف برای گفتن زیاد دارم و فکر برای انجام دادن فراوان دچار کمبود وقت شده ام و مدتی تعطیلم